یگانه جونمیگانه جونم، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

یگانه عزیز مامان وبابا

دلتنگی یگانه

1391/3/4 9:26
نویسنده : مامان فرزانه
380 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از گذشت هفت روز از سفر بابا ناصر یگانه دیشب خیلی دلش هوای باباش کرده بود.البته روزای دیگه هم احوالش می پرسید و هرشب باهم دیگه حرف می زدن .به باباش می گفت چرا دیر کردی؟چرا نمیای؟می خوام پشتم را بخارونی(یگانه شبا وقتی می خواد بخوابه باید پشتش را بخارونیم یا گوش منو می گیره)

بهش گفته بودم بابا برای من وتو کفش پاشنه بلند گرفته .از اونجایی یگانه شدیدا مخالفه که من کفش پاشنه بلند بپوشم دیشب به باباش می گفت پاشنه کفش مامان بلند نباشه.حالا نمیدونم قراره چکار کنه.

بابا ناصر امروز ظهر از بابلسر راه می افته انشالله که صحیح و سالم شب می رسه.سفر همه مسافرا بی خطر باشه.

آخ جووووووووون بابام امشب میاد

بابا ناصر من و یگانه منتظرتییییییییییییییییییییییییییییییییییییییم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

خاله فهيمه
4 خرداد 91 10:31
سلام چشم ودلت روشن يگانه خانم. دست بابا ناصري درد نكنه كه برات سوغاتي خريده اونم كفش پاشنه بلند. خوش به حالت. بوووووووووووووووووس.
بابای ملیسا
4 خرداد 91 11:55
سلام . بازم مثل همیشه وبلاگتون زیبا و قشنگ به روز شده . ملیسا خانم منتظر شماست تا عکسهای جدیدش رو ببینید و با گذاشتن نظر خودتون هر چند کوتاه خوشحالش کنید . منتظرتون هستیم .
عاطفه
20 مرداد 92 8:30
سلام واقعا یگانه خانوووووووووم نازه ممنون میشم به من هم سر بزنید مرسی