یگانه جونمیگانه جونم، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

یگانه عزیز مامان وبابا

بوی ماه مهر

تادرون نیمکت جا میشدیم                      ما پر از تصمیم کبری میشدیم   کاش هرگز زنگ تفریحی نبود                  جمع بودن بود وتفریقی نبود   کاش میشد باز کوچک میشدیم              لااقل یک روز کودک میشدیم   بالاخره اول مهر رسید ویگانه خانم باید بطور جدی به پیش دبستانی بره البته سالهای قبل هم گهگاهی همراه با مامی جون می رفت ولی تا حالا تنها ومس...
3 مهر 1392

مرخصی مامان

دیروز برای اولین بار خودم یگانه را به مهد بردم .قبلا که با مامی جونش مهدقرآن میرفت از مامی جون جدا نمیشد و زیاد هم نرفت .گفتم خودم ببرمش شاید بمونه.صبح که از خواب بیدارش کردم خیلی خوش اخلاق بود و لباساشو پوشیدو وسایلشو برداشت و به منم گفت:بیا مهد یه کم پیشم بمون بعد برو.ولی وقتی بردمش یک لحظه هم از پیش من کنار نرفت.یک لحظه هم که حواسش نبود و از کلاس رفتم بیرون زد زیر گریه و منم دلم طاقت نیاورد.برگشتم پیشش .تاساعت 10 بودیم وبا هم برگشتیم.چون مرخصی ساعتی گرفته بودم باید برمی گشتم سرکار.او هم همراهم اومد و تاساعت2:15 بامن بود.خیلی هم بهش خوش گذشته بود.شب هم می گفت مامان هرروز مرخصی بگیر ومنو ببر مهد . خیلی نگرانشم .نمیدونم قرار...
9 تير 1391

کفشهای یگانه

دختر گلم از وقتی که خاله مریم ازداواج کرده خیلی حساس شده .همش میخواد چیزای خاله رو بپوشه از کفش گرفته تا لباس و.....شلوار که میخواستیم براش بخریم اینقدر گشت تا شلوار مثل خاله مریم پیدا کرد.(شلوار جین تنگ).چند روز پیش رفتم برا خودم کفش بگیرم او هم دنبال کفش پاشنه بلند مثل خاله مریم میگشت آخرش هم پیدا نکرد.چکار کنیم از دست این دختر بلا؟؟؟؟؟؟؟   ...
26 فروردين 1391

پوشش یگانه

یگانه خانم خیلی سرلباس پوشیدنش اذیتم میکنه همش می خواد لختی باشه .گفتم زمستون میشه خوب میشه ولی فایده ای نداشت.نمیدونم کی خوب میشه.خداانشالله بهش عقل بده.هروقت میخوایم بریم بیرون نیم ساعتی معطلمون میکنه تا حاضر بشه تازه بعداز این همه معطلی هر لباسی خودش میخواد می پوشه که اصلا متناسب با فصل نیست   ...
9 آذر 1390
1