یگانه جونمیگانه جونم، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

یگانه عزیز مامان وبابا

افتادن اولین دندان یگانه

بالاخره اولین دندان یگانه خانم بعد از اینکه مدتها لق بود و یکسری هم درد میکرد دیشب درحال تخمه خوردن افتاد(4سال و 9ماه و17روز).از اونجایی که یگانه خانم با ما مهمونی نیومده بود و با نگین خونه خاله عزت(خاله بابا ناصر) بود دندانش را در دستمال کاغذی گذاشته بود و آورده بود نشونمون بده.بعد هم که اومد خونه اولش شعر آی بچه بی دندون نروسراغ قندون......خوند ودهنشو باز کرد تا باباناصر دندونشو ببینه.   ...
11 ارديبهشت 1392

تبریک روز مادر

تابهشت در زیر پای مادر است هستی من در دعای مادر است     وقتی چشم به جهان گشودم. قلب کوچکم مهربانی لبخند و نگاهت را که پر از صداقت و بی ریایی بود احساس کرد. دیدم زمانی را که با لبخندم لبخند زیبائی بر چهره خسته ات نشست و دنیایت سبز شدو با گریه ام دلت لرزید و طوفانی گشت. از همان لحظه فهمیدم که تنها در کنار این نگاه پرمهر و محبت است که احساس آرامش و خوشبختی خواهم کرد. مادر عزیزم روزت مبارک   امروز روزِ توست، ای مهربان‌ترین فرشته‌ی خدا. بگو چگونه تو را در قاب دفترم توصیف کنم؟ صبر و مهربانیت را چطور در ابعاد کوچک ذهنم جا دهم؟   آن زمان که خط خطی های بی‌قراری ...
11 ارديبهشت 1392

اندراحوالات نوروز92

یگانه خانم در عید 92 دختر خیلی خوبی بود و در دیدوبازدیدهای عید با ما همکاری خوبی انجام داد.مسافرت که نرفتیم فقط به باغ رفتن اکتفا کردیم.انشاالله اگه مشکلی پیش نیاد آخر فروردین یه سفر به تهران میریم.حالا هم چندتا از عکسهای یگانه وشایان را میذارم.   ...
24 فروردين 1392

عاشقان عیدتان مبارک

بهار که می آید، دستان باد بوی شکوفه می دهد جوانه های تک درخت باغچه، با نوازش نسیم جان می گیرند آرام و آهسته خدایا، رویش یک دانه تمام عظمت تو را فریاد می زند   من یقین دارم بهار می آید اما این را هم می دانم که او فقط بهانه ایست برای رویش! دلی که بهاری باشد برای رویش از او اجازه نمی گیرد، هر جا باشد بهار را به آنجا می کشاند بارها دیده ام بهار، به عادت تکرار، میهمان دلهایی شده تا بهانه رویش شود بهار عاشق بود و زمین معشوق عشق بی تابی می آورد و بهار بی تاب بود زمین اما آرام و سنگین و صبور و بهار پرده از عاشقی برداشت آن هنگام که رازش عظیم گشت و عشقش هویدا و جهان حیرت کرد   ...
24 فروردين 1392

ماجراهای یگانه وباب اسفنجی

یگانه خانم این روزا شدیدا عاشق کارتون باب اسفنجی شده ومرتب برنامه هاشو دنبال میکنه.چندروز پیش هم که رفته بودیم خرید کیف و عروسک ومدادتراش و...باب اسفنجی خریده ولی هنوز هم قانع نشده وبقیه چیزهاش هم میخواد لیوان وبادکنکش هم داره .دیشب میگفت که میخوام موهامو زرد کنم که مثل باب اسفنجی بشم.وقتی هم که برنامش شروع میشه تموم چیزهای باب اسفنجیش رو میشونه جلو تلویزیون وبا هم برنامه را تماشا میکنن.خلاصه فکر وذکر این روزهاش شده این...... ...
17 اسفند 1391

هفتمین سالگرد ازدواج

یگانه جان امروز 24 دی 91 مصادفه با هفتمین سالگرد ازدواج مامان وبابات     خوشبختی را نمی توان وام گرفت   خوشبختی را نمی توان حتی برای لحظه ای به عاریت خواست  خوشبختی را نمی توان دزدید  نمی توان خرید  نمی توان تکدی کرد  ....  و من خوشبختم  که همسری دارم  مهربان و صمیمی  باگذشت و بزرگوار  استوار و محکم  برای خوشبختی و رفاه من و دخترم از جان مایه می گذارد.  امروزشروع هفتمین دهه زندگی مشترک ماست.  وقتی فکر می کنم ،می بینم هفت سال چقدر زود گذشت.  روزهای شاد ،روزهای سخت و....  و در همه این رو...
24 دی 1391

فصل امتحانات

یگانه جون مامان این روزا به خاطرشروع امتحانات دانشگاه خیلی سرش شلوغه تا اونجایی که روز اربعین وجمعه هم از صبح تا 5 عصر دانشگاه بودم.خیلی هم دلم برات تنگ میشد ولی عزیز دلم چاره ای نبود.حالا تو بزرگی کن ومامانو ببخش انشاالله جبران میکنم. ...
16 دی 1391