یگانه جونمیگانه جونم، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

یگانه عزیز مامان وبابا

یگانه وموتور سواری

یگانه جون !دیشب دلت خیلی هوای عمو یاسر کرده بود.موتورش که میدیدی می گفتی:گناه عمو یاسر.میخوام بیاد و منو سوار موتور کنه......بعد هم می گفتی:خداعمو یاسر زودی بیارش خونه.......آخه عمو یاسر قبل از اینکه بره خیلی تو وشایانو به خودش عادت داده بود و هرروز با موتور میبردتون بیرون.ایشالله پنج شنبه میاد و میریم موتور سواری.ولی یادت باشه مامان هم باهاتون میاد. یاسر جان همه دلتنگتیم حتی غریبه ها.نمیدونم اونجا به تو چی میگذره ولی به همه ما مخصوصا مامانت خیلی سخت میگذره.قول بده زود بیای پیشمون.فدای تو ...
4 تير 1391

یگانه در عروسی

جمعه هفته گذشته عروسی یکی از اقوام بود.جاتون خالی خیلی خوش گذشت.اینم چندتا ار عکسهاش. یگانه و عموفاضل   یگانه وشایان بقیه عکسها ادامه مطالب یگانه و عموفاضل شایان و عمویاسر وعموفاضل ...
4 تير 1391

یگانه در کنار آبشار دره گاهان

آبشار دره گاهان یکی از جاهای دیدنی شهرستان تفت است که امسال با وجودآب فراوان پذیرای مهمونهای زیادی بود.یگانه خانم هم چندین بار به اونجا رفت .خیلی هم دوست داشت فقط موقع پیاده روی تنبلی می کرد وهمش می خواست بغل بشه.     ...
4 تير 1391

عمو یاسر به جمع سربازان پیوست.

به صف کردند تراشیدند سرم را لباس ارتشی کردند تنم را الهی خیر نبینی سر گروهبان  که امشب کردی تو مرا نگهبان عمو یاسر امروز صبح به خدمت مقدس سربازی اعزام شدتا دوسالی آش بخوره. همه خیلی ناراحتیم.آخه عمو یاسر خیلی مهربونه.همه دوسش دارن ایشالله که به زودی زود این دو ماه آموزشی تموم بشه.بعدش که دیگه  انشاالله فقط صبح تاظهر میره . ...
2 تير 1391

تولدشایان

پنج شنبه تولد شایان جای همگی خیلی خالی بود.شایان کوچولو هم خیلی خوشحال بود ولی کلاه تولد رو از سرش برمی داشت .یگانه خانم ما هم دختر خیلی خوبی بود واصلا به هیچ چیز وهیچ کس گیر نداد.بالاخره مراسم باخوبی وخوشی ساعت 1 شب به پایان رسید. شایان عزیزم تولدت مبارک اینم عکس کیک شایان و یگانه ...
22 خرداد 1391

یگانه در عروسی

جمعه شب عروسی دختر عمم بود جاتون خالی خیلی خوش گذشت.یگانه خانم قبل از اینکه بریم می گفت من تنهایی میرقصم.بعد هم قبل از اینکه عروس بیاد تنهایی رفت روی سن و برا خودش حسابی رقصید   شب که اومدیم خونه می گفت چرا نرفتیم کنار عروس بنشینیم ؟دیگه مجبور شدیم روز پاتختی بریم پیش عروس خانم بنشینیم تا یگانه را از نگرانی شب گذشته در آریم   ...
22 خرداد 1391

دلتنگی یگانه

بعد از گذشت هفت روز از سفر بابا ناصر یگانه دیشب خیلی دلش هوای باباش کرده بود.البته روزای دیگه هم احوالش می پرسید و هرشب باهم دیگه حرف می زدن .به باباش می گفت چرا دیر کردی؟چرا نمیای؟می خوام پشتم را بخارونی(یگانه شبا وقتی می خواد بخوابه باید پشتش را بخارونیم یا گوش منو می گیره) بهش گفته بودم بابا برای من وتو کفش پاشنه بلند گرفته .از اونجایی یگانه شدیدا مخالفه که من کفش پاشنه بلند بپوشم دیشب به باباش می گفت پاشنه کفش مامان بلند نباشه.حالا نمیدونم قراره چکار کنه. بابا ناصر امروز ظهر از بابلسر راه می افته انشالله که صحیح و سالم شب می رسه.سفر همه مسافرا بی خطر باشه. آخ جووووووووون بابام امشب میاد بابا ناصر من و یگانه منتظرتیییییی...
4 خرداد 1391

تبریک روز مادر

  از طرف یگانه جون تقدیم به مامی جون ومامان عصمت       تقدیم به آنی که بهشت زیر پایش جا دارد     به مادرم...            که مهرش تا ابد در دلم جای دارد.                   تو بهترین گل، میان شهر گلهایی                                   تو رنگ آفتابی،       &...
23 ارديبهشت 1391

عمو یاسر تولدت مبارک

امروز تولد عمو یاسر یگانه جونه.یگانه خیلی عمو یاسرشو دوست داره.ولی بعضی وقتها عمو یاسر بیش از اندازه سر به سر یگانه میذاره ویگانه هم عصبانی میشه وداد میزنه.ولی عمو بازم کار خودشو انجام میده .یگانه هم که خیلی عصبانی بشه یه فحش بهش میده.بهش میگه خدا بیامرزدت یاسر   لبخند زدی وآسمان آبی شد شبهای قشنگ مهر مهتابی شد پروانه پس از تولد زیبایت تاآخر عمر غرق بی تابی شد     تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا و جود پاکت اومد تو جمع خلوت ما تو تقویما نوشتیم تو این ماه و تو این روز از آسمون فرستاد خدا یه ماه زیبا یه کیک خیلی خوش طعم، با چند تا شمع روشن یکی به نیت تو یکی از طرف من الهی که...
23 ارديبهشت 1391