یگانه جونمیگانه جونم، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

یگانه عزیز مامان وبابا

یگانه در عروسی

جمعه شب عروسی دختر عمم بود جاتون خالی خیلی خوش گذشت.یگانه خانم قبل از اینکه بریم می گفت من تنهایی میرقصم.بعد هم قبل از اینکه عروس بیاد تنهایی رفت روی سن و برا خودش حسابی رقصید   شب که اومدیم خونه می گفت چرا نرفتیم کنار عروس بنشینیم ؟دیگه مجبور شدیم روز پاتختی بریم پیش عروس خانم بنشینیم تا یگانه را از نگرانی شب گذشته در آریم   ...
22 خرداد 1391

دلتنگی یگانه

بعد از گذشت هفت روز از سفر بابا ناصر یگانه دیشب خیلی دلش هوای باباش کرده بود.البته روزای دیگه هم احوالش می پرسید و هرشب باهم دیگه حرف می زدن .به باباش می گفت چرا دیر کردی؟چرا نمیای؟می خوام پشتم را بخارونی(یگانه شبا وقتی می خواد بخوابه باید پشتش را بخارونیم یا گوش منو می گیره) بهش گفته بودم بابا برای من وتو کفش پاشنه بلند گرفته .از اونجایی یگانه شدیدا مخالفه که من کفش پاشنه بلند بپوشم دیشب به باباش می گفت پاشنه کفش مامان بلند نباشه.حالا نمیدونم قراره چکار کنه. بابا ناصر امروز ظهر از بابلسر راه می افته انشالله که صحیح و سالم شب می رسه.سفر همه مسافرا بی خطر باشه. آخ جووووووووون بابام امشب میاد بابا ناصر من و یگانه منتظرتیییییی...
4 خرداد 1391

تبریک روز مادر

  از طرف یگانه جون تقدیم به مامی جون ومامان عصمت       تقدیم به آنی که بهشت زیر پایش جا دارد     به مادرم...            که مهرش تا ابد در دلم جای دارد.                   تو بهترین گل، میان شهر گلهایی                                   تو رنگ آفتابی،       &...
23 ارديبهشت 1391

عمو یاسر تولدت مبارک

امروز تولد عمو یاسر یگانه جونه.یگانه خیلی عمو یاسرشو دوست داره.ولی بعضی وقتها عمو یاسر بیش از اندازه سر به سر یگانه میذاره ویگانه هم عصبانی میشه وداد میزنه.ولی عمو بازم کار خودشو انجام میده .یگانه هم که خیلی عصبانی بشه یه فحش بهش میده.بهش میگه خدا بیامرزدت یاسر   لبخند زدی وآسمان آبی شد شبهای قشنگ مهر مهتابی شد پروانه پس از تولد زیبایت تاآخر عمر غرق بی تابی شد     تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا و جود پاکت اومد تو جمع خلوت ما تو تقویما نوشتیم تو این ماه و تو این روز از آسمون فرستاد خدا یه ماه زیبا یه کیک خیلی خوش طعم، با چند تا شمع روشن یکی به نیت تو یکی از طرف من الهی که...
23 ارديبهشت 1391

کفشهای یگانه

دختر گلم از وقتی که خاله مریم ازداواج کرده خیلی حساس شده .همش میخواد چیزای خاله رو بپوشه از کفش گرفته تا لباس و.....شلوار که میخواستیم براش بخریم اینقدر گشت تا شلوار مثل خاله مریم پیدا کرد.(شلوار جین تنگ).چند روز پیش رفتم برا خودم کفش بگیرم او هم دنبال کفش پاشنه بلند مثل خاله مریم میگشت آخرش هم پیدا نکرد.چکار کنیم از دست این دختر بلا؟؟؟؟؟؟؟   ...
26 فروردين 1391

خرید کردن یگانه

یگانه خانم چند روز پیش همراه مامان وبابا رفت خرید عید.یه مدتیه که سر لباس پوشیدن مخصوصا شلوار خیلی بهونه میگیره.هر چی هم براش می گیریم بازم پسندش نیست.فروشنده هر چی شلوار می آورد پسند نمیکرد تازه خیلی هم شلوارهاش قشنگ بود.فروشنده تعجب کرده بود که این دختر اینقدر مشکل پسنده!!!!آخرش هم یه لباس چین چینی خرید وکلی هم خوشحال شد. ...
14 اسفند 1390

تولدبابا ناصر

    امروز تولد بابا ناصره.چند شب پیش به یگانه گفتم میخوایم تولد بابا ناصر بگیریم.گفت:مگه بابا کوچولوست که براش تولد میگیری؟آخه دختر گلم فکر میکنه فقط برای بچه کوچولوها میشه تولد گرفت.   ناصرجان تولدت مبارک     در ستاره بارانِ میلادت میان احساس من تا حضور تو حُبابی است از جنس هیچ از دستان من تا لمس نگاه تو آسمانی است به بلندای عشق جشن میلادت را به پرواز می روم دراین خانگی ترین آسمانِ بی انتها آسمانی که نه برای من نه برای تو که تنها برای “ما” آبیست .     ...
23 بهمن 1390

یگانه تب کرده

دختر گلم چند روزه سرماخورده.تب داره ومیگه سرش هم درد میکنه.الهی بمیرم اشتهاش هم خیلی کم شده.بردمش دکتر چندتا شربتش داده .خداراشکرخیلی برا شربت خوردنش خوب شده .قبلا خیلی بد شربت می خورد.ایشاالله زودی خوب بشه.
12 بهمن 1390

ششمین سالگرد ازدواج مامان وبابا

  امروز 24 دی 90  که دارم مطلب میذارم مصادفه با ششمین سالگرد ازدواج ما.با وجود یگانه دقیقا سه وسال ونیمه زندگیمون رنگ وبوی دیگه ای گرفته.ایشالله بتونیم براش پدرو مادرخوبی باشیم واز فرصتهای زندگیمون نهایت استفاده رو ببریم.یگانه جان خیلی دوستت داریم. ...
24 دی 1390